ورود ماه محرم(اشعار چاپ نشده مرحوم سعدی زمان)

ورود ماه محرم(اشعار چاپ نشده مرحوم سعدی زمان)

امام عصر آچوب باشین بو آیدا

توکررخساره گوزیاشین بو آیدا

 

نه غمدوربوگلوبدورآشکاره

چکوبلر گوگلره معناده قاره

گلوب جنّتده زهرا آه و زاره

امام عصرآچوب باشین بو آیدا

ادامه نوشته

حضرت زهرا(س)- حسینی(ره)

حضرت زهرا(س)

ئولورم غم فراقه اولورام دچار عم اوغلی

گل اوتور ائدوم وصیّت من دلفكار عم اوغلی

منه ائتمه قبر تعیین قوی اولا مزاریم ایتگین

گلر اون بیریمجی اوغلوم ائدر آشكار عم اوغلی

 

 

دگولم رضا اولار كه منی سالدی اضطراره

بوله لر نه یئردی مدفن من زار و دلفكاره

گئجه غسل ویر گئجیله كفن ایله قوی مزاره

كه بولونمسین بتوله هارادور مزار عم اوغلی

ادامه نوشته

احوالات امام باقر(ع) - حسینی(ره)

امام باقر(ع)

اگرچه اسم حسین زینت منابردور

توسّلیمده نظر لیک امام باقردور

بویوردی جابره[1] بیر گون رسول عالمیان

سنه چوخ عمر یازوب حیّ قادر سبحان

منیم بِشیمجی وصیّیم زمانی سن اولوسان

نه حکم ایلسه مُجرادی ، ائت گلن اذعان

منیم آدیمدور آدی شهرتی ابی جعفر

علوم شرعی اودور خلقه ایلین اعلان



[1] - جابر بن عبدالله انصاری : جابر بن عبداللّه انصاری (درگذشت ۶۸ تا ۷۹ق) ، صحابی پیامبر اسلام(ص) است که در بسیاری از غزوه‌ها و سرایا شرکت کرد. جابر، راوی حدیث لوح است - که دربردارنده نامامامان شیعه از زبان پیامبر(ص) است - و همچنین در سلسله راویان احادیث مشهور شیعی مانند حدیث غدیر، حدیث ثقلین و حدیث شهر علم نیز قرار دارد.

جابر را از اصحاب پنج امام (از امام علی (ع) تا امام باقر (ع)) دانسته‌اند. او در زمان حکومت امام علی (ع) از آن حضرت حمایت کرد و پس از واقعه عاشورا، نخستین زائر امام حسین(ع) بود که در روز اربعین به کربلا رسید و آن امام را زیارت کرد. همچنین بنابر روایات، او سلام پیامبر(ص) را به امام باقر(ع) رساند.

 

ادامه نوشته

امام باقر(ع) - حسینی(ره)

شهادت امام باقر(ع)

ائمّه گلشن عالمده تک به تک گُلدور

امام باقره فکریم ولی توسّلدور

 

قلمده بیر جَرَیان رموز محنته باخ

مَجازیدن گوتور اَل ای گوزوم حقیقته باخ

حقیقت اهلی حقیقت امام باقردور

حقیقت اوسته اونا یوز وئرن مصیبته باخ

گوروبدی محنت زندان ، مصیبت غربت

او قلب عالم امکاندا صبر و طاقته باخ

ادامه نوشته

امام صادق(ع) - حسینی(ره)

امام صادق(ع)

دییولّه بیزلره عالمده جعفری مذهب

عیاندی مسئله ، روشندی گون کیمی مطلب

 

امام جعفر صادقدی رکن دین مبین

اودور مروّج احکام و مذهب  و آئین

آتاسی حضرت باقردی حجّت باری

آناسی بنت محمّددور ، امّ فروه[1] یقین



[1] - ام فروه :  ام فروه، همسر امام باقر(ع) و مادر امام صادق (ع)، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر بود.

 پدرش قاسم از افراد مورد اطمینان و اصحاب امام سجاد (ع) بود  و به فقیه اهل حجاز شهرت داشت. ام فروه در قبرستان بقیع مدفون است.

 از آنجا که‌ام فروه هم از طریق مادر و هم از طریق پدر از نسل ابابکر است، امام صادق را دوباره نوه ابابکر خوانده‌اند. اهل سنت روایتی از امام صادق (ع) با مضمون «ولدنی ابابکر مرتین» نقل می‌کنند، در این روایت امام خود را دوبار فرزند ابابکر خطاب کرده‌است. این روایت از نظر شیعه جعلی است و با توجه به معیارهای حدیثی اهل سنت نیز قابل اعتماد نیست.

 

ادامه نوشته

پیامبر(ص) - حسینی(ره)

پیامبر(ص)

بنال ای دل که عالم غرق بحر ماتم است امروز

عزای صادر اوّل[1] نبیّ خاتم است امروز

یگانه ممکنِ واجب نما ترک جهان کرده

نظام کون و امکان زین مصیبت برهم است امروز

به رسم تعزیت اسلامیان افسرده و محزون

حکومت های اسلامی خمیده پرچم است امروز



[1] - صادر اوّل : صادر اول، اصطلاحی است در فلسفهٔ اسلامی و مقصود از آن، نخستین چیزی که از ذات خداوند صادر شده‌است و از نیستی(عدم)، به هستی آمده است و این یکی از مباحث مهم فلسفی است. 
این موجود به نامهای گوناگونی نیز نامیده میشود؛ عقل اوّل، نور اقرب، عنصر اوّل، قلم، حضرت احدیّت،( فرهنگ معارف اسلامی، ج‏۱، ص۳۳۹.) نور محمّدی، بهمن و تعدادی از این نامها است.( فرهنگ اصطلاحات اثار شیخ اشراق، ص۲۱۶.)

ادامه نوشته

حضرت علی اکبر(ع) - حسینی(ره)

حضرت علی اکبر(ع)

بو گل کیمی دوغرانان جنازه نسلیمندن ازل فدادی زینب

اوز جدّی شهنشه حجازه مرآت[1] بدن نمادی زینب

 

اولسیدی مشیّت[2] اقتضاسی اون اوچ اولا حجّت الهی

اولماقلیقا خلق مبتداسی آیینۀ قدرت الهی

بی شبهه اولوردی حق رضاسی اکبر اولا آیت الهی

چون خلقیده ، خُلقیده سراپا آیینۀ مصطفادی زینب



[1] - مرآت : آئینه.

[2] - مشیّت : اراده و خواست خدا.

ادامه نوشته

حضرت ابوالفضل(ع) - حسینی(ره)


حضرت ابوالفضل(ع)

اَلده سو جامی تیکوب گوز آل حیدر مشکیمه

رحم ائدون اوخ وورمیون ای قوم کافر مشکیمه

ایچسه اصغر سلسبیل[1] اولماز برابر مشکیمه



[1] - سلسبیل : سلسبیل چشمه ایست در بهشت . قرآن آیهٔ ۱۸ سوره ی انسان .ترجمه آیه به فارسی : در آنجا چشمه‌ای است که سلسبیلش نامند روایت است که سلسبیل در بهشت به امیرالمومنین داده شده است.

ادامه نوشته

امام صادق(ع) - حافظی(ره)

امام صادق(ع)

خداوندا گواه اول عمرومون آخر زمانینده

بو صادق بنده وین امنیّتی یوخ دودمانینده

گوزومده روز روشن شام تاریکه اولوب تبدیل

خیال سلطنت وار منده منصورون خیالینده

ربیعین اوغلی گلدی بیر گئجه بیردن بیره غافل

ائوی تفتیش قیلدی آلتین اوستون اوز مکانینده

ادامه نوشته

امام صادق(ع) - حسینی(ره)

حضرت صادق(ع)

دیولّه بیزلره عالمده جعفری مذهب

عیاندی مسئله، روشندی گون کیمی مطلب

 

امام جعفر صادقدی رکن دین مبین

اودور مروّج احکام و مذهب  و آئین

آتاسی حضرت باقردی حجّت باری[1]

آناسی بنت محمّددور ، امّ فروه[2] یقین

یازولّا هجرتین هشتاد اوچومجی سالینده

قدم بو عالم امکانه قویدی بو شه دین



[1] - باری : پروردگار – آفریننده.

[2] - امّ فروه : ام فروه، همسر امام باقر و مادر امام صادق علیهم السلام، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر بود. نام وی فاطمه یا قریبه و ام فروة کنیه اش بود.

فاطمه دختر قاسم بن محمد بن ابى‌بكر و فرزند اسماء دختر عبدالرحمن بن ابى‌بكر كه با كنيه ام‌فروه شهرت داشته، مادر امام صادق علیه‌السلام و همسر بافضيلت امام باقر علیه‌السلام بوده است.

ام‌فروه‌، مادر امام صادق علیه‌السلام اضافه بر مقام بلند عرفان و تقوى و ارزش‌هاى عميق اخلاقى و انسانى، آن طور كه كلينى و مامقانى و برقى نوشته‌اند: وى به عنوان بانوى صحابى و راوى حديثهم، از فرزند عالي‌مقام خويش، امام ششم معرفى شده است.

اين بانوى بلندمقام، مادر امام و همسر امام است و آن طور كه از مسعودى روايت شده، وى از تمام بانوان عصر خويش در مقام تقوى و پرهيزكارى سرآمد و ممتاز بوده است. امام صادق علیه السلام درباره مادرش فرموده است: مادرم مؤمن، متقی و نیکوکار بود و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

 

ادامه نوشته

امام صادق(ع) - حسینی(ره)

امام صادق(ع)

حسین ذکرینه گوگلوم اگرچه شایقدور

ولی بو یرده خیالیم امام صادقدور

 

بلا بو رسمیدی اهل ولادن آیریلماز

اودور امام همیشه بلادن آیریلماز

دیوب بلایه بَلی یکسر عترت یاسین

خلا کلامیدی چون سینی یادن آیریلماز

بلا و محنت اسیری امام صادقه باخ

دوزر بلایه غم و ابتلادن آیریلماز

ایدوب او سروری خانه نشین بنی عبّاس

تقیّه[1] محنتی اول مقتدادن آیریلماز



[1] - تقیّه : تَقیه، اصطلاحی دینی است به معنای ابراز عقیده یا انجام دادن کاری بر خلاف نظر قلبی خود به دلایلی خاص. تقیه در لغت به معنای نگاه داشتن، پرهیز کردن و پنهان نمودن است. در منابع اسلامی، تقیه به معنای نگاهداری خود از صدمه دیگری است از راه ابراز موافقت با او در گفتار یا رفتارِ مخالف حق و به تعبیر شیخ مفید پنهان کردن حق و پوشاندن اعتقاد به آن در برابر مخالفان، به منظور اجتناب از ضرر دینی یا دنیایی است. در تقیه، بر خلاف نفاق که موضوع آن تظاهر به حق و پنهان کردن شرک و باطل است، شخص مؤمن به دلیل ترس از زیان مالی یا جانی برای خود یا دیگری، از اظهار حقیقت خودداری می‌کند. ادله قرآنی، روایی و عقلی بر جواز تقیه دلالت دارند. از جمله اغراض عقلایی که می‌تواند تقیه را موجه سازد، مصون ماندن شخص یا گروه تقیه کننده از تعرض ظالمان و رهایی از خطرهایی مانند حبس، تبعید، قتل، مصادره اموال و محرومیت از حقوق قانونی است.

بحث تقیه در قرون نخستین هجری از مباحث متداول کلامی و فقهی بوده است، زیرا از یک سو می‌بینیم که بسیاری از عالمان امامیه متقدم، آثاری با عنوان التقیه تألیف کرده‌اند و از سوی دیگر نقل شده که برخی نحله‌ها، مانند خوارج، قائل به جواز تقیه بوده‌اند. در ماجرای محنت در عصر مأمون، بنا به نقل مورخان برخی دانشمندان به سبب تهدید و ارعاب خلیفه، مجبور به پذیرفتن ظاهری نظریه خلقِ قرآن شدند که می‌توان آن را مصداق تقیه دانست.

شیعیان بیش از سایر پیروان مذاهب اسلامی به التزام به روش تقیه شهرت یافته‌اند. علت این گرایش را وجود عناصر باطنی در برخی فرقه‌های شیعی، و فشارهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... دانسته‌اند. برخی نویسندگان اهل سنّت، تقیه را از نقاط ضعف شیعیان دانسته‌اند و علمای شیعه به این انتقادات پاسخ داده‌اند.

 

ادامه نوشته

حضرت موسی بن جعفر(ع) - حسینی(ره)

احوالات حضرت موسی بن جعفر(ع) 

نه وقته دین ایشیداخ آه یا صاحب الزّمان

غریب جدّیوده تاریک محبس اولدی مکان

 

او گون که مقصدینه یتدی سِند[1] کینه خصال

امامی ایلدی مسموم او شوم بد افعال

او نازنین بدنه زهر کین موثّر اولوب

دیر مسیّب[2] امام اولدی چوخ پریشان حال

گیدوب بالالارین اعجازیله وداع ایلدی[3]

قِییتدی محبسه پژمرده حال و غرق ملال



[1] - سندی بن شاهک : سندی بن شاهک، از مردان شقی و جلادان بی رحم روزگار در دوران حکومت خلفای عباسی است. از تاریخ تولد و مرگ و... اطلاعی موثق در تاریخ نیست ولی آنچه که در تاریخ ذکر شده و به روایت همه مورخین آمده، او قاتل و زندانبان امام کاظم(ع) امام هفتم شیعیان است. سندی چون در دستگاه هارون الرشید خلیفه عباسی، مورد اعتماد بود نقش اساسی در از بین بردن افراد مخالف هارون الرشید و ائمه معصومین و بعضی از بزرگان حکومت داشت.

[2] - مسیّب : زندانبان موسی بن جعفر(ع)

[3] - مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید:سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود:

" امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم."

گفتم:" آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟!"

فرمود: " ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ "

گفتم:" نه، ای مولای من. " فرمود: " پس چه؟ "

گفتم:" دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود "

امام چنین دعا کرد: " خدایا او را ثابت‌قدم بدار. "

سپس فرمود:" من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم."

ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست.

سپس فرمود: " من پس از سه روز از دنیا می‌روم. "

من به گریه افتادم. فرمود: " گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست. "

منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 از عیون.

 

ادامه نوشته

کوچ از قتلگاه - حسینی(ره)

کوچ از قتلگاه

سنون گل پیکرون چون شانه ، شانشاندور آنام اوغلی

منیم زلفون کیمی حالون پریشاندور آنام اوغلی

 

سنون جسمون دولوب باشدان باشا تیر و سنانیله

منیم باغریم دولوب چون غنچه پرده پرده قانیله

سن ئولدون قالدی زینب ناله و داد و فغانیله

منیم سندن غم و غُصّم فراواندور آنام اوغلی

ادامه نوشته

ورود به کوفه - حسینی(ره)

ورود به کوفه 

بو گوزل سسونده قارداش آتاما شباهتون وار

اوخی من دلون فداسی نه گوزل تلاوتون وار

او یارالی باشه قربان      اوخوری جداده قرآن

 

بو وفاسیز اهل کوفه آتامیز علی ئولندن

ائده بولموب استفاده کلمات بوالحسندن

گه آلار اوصوتی مندن گهی نوک نی ده سندن

من او لهجئیله ناطق سن او دلده صحبتون وار

ادامه نوشته

حضرت علی اکبر(ع) - حسینی(ره)

حضرت علی اکبر(ع)

بو قانلی گوزلریوه من فدا اوغول گوزون آچ

یوزیمه بیرده باخ ای دلربا اوغول گوزون آچ

 

قوجا آتا گوره بولمز جوان اوغول بدنی

یارالی گون قاباقیندا قالا اوغول گوزون آچ

سنی بو حاله سالان اللری گوروم اولا شل

بو قدر کیم سنه ووردی یارا اوغول گوزون آچ

ادامه نوشته

خاتَم بخشی حضرت امیرالمؤمنین(ع) - حسینی(ره)

خاتَم بخشی حضرت امیرالمؤمنین(ع)

به جز مهر علی در دل ندارم دلبر دیگر

نباشد عاشقان را غیر دلبر ، دل برِ دیگر

من از پیمانۀ شاه ولایت آنچنان مستم

که از ساقیّ سیمین[1] بر نخواهم ساغر[2] دیگر

رُخش مرآت[3] حق ، آئینه دارش مهر عالمتاب

بدین آئینۀ روشن نزیبد زیور دیگر



[1] - 1- نقره ای . 2 - سفید، روشن . 3 - خوب ، ظریف .

[2] - پیاله

[3] - آئینه

ادامه نوشته

احوالات امام جواد(ع) - حسینی(ره)

احوالات امام جواد(ع)

گلدی بهار اولدی گینه موسم رور

گوستردی گُلده قدرتینی قادر غفور

 

یوزدن نقاب غنچه نی گُل ایلدی کنار

گلزاره گلدی ناله کنان بلبل صبور

گلبرک شاخه سین اوزونه ایلیوب مکان

مست می محبّت اولوب باشلیوبدی شور

ادامه نوشته

ورود به کربلا - حسینی(ره)

ورود به کربلا

قارداش سارالان رنگوه قربان بو نه یِردی

یاندورما منی ایلمه فغان بو نه یِردی

 

یتجک  بو بلالی چوله توکدون یوزه قان یاش

رنگون سارالوب سولدی ئولِیدی باجون ای کاش

قربان اولوم آغلار گوزیوه آغلاما قارداش

حالون نیه پوزقوندی حسین جان بو نه یِردی

ادامه نوشته

ورود به کوفه - حسینی(ره)

ورود کوفه

دید زینب بانوی ملک عرب

رأاس شه در نیزه ذکر حق به لب

 

گفت کی جان جهان قربان تو

من فدای آن لب عطشان تو

 

چون تویی قرآن ناطق در جهان

کهف[1] عالم ، کهف را از نو بخوان



[1] - غار – پناهگاه در دل کوه

ادامه نوشته

زبانحال امام حسین(ع) به تیر مسموم  - حسینی(ره)

زبانحال امام حسین(ع) به تیر مسموم 

منه قرب حبیبیمندن گتوردون سن پیام ای اوخ

حبیبین اوز یرینده من سنه وئرّم مقام ای اوخ

 

سنی من آختاریردوم مدّت عمرومده ازلدن

گئچم جاندان حمایت ایلیم قرآن منزلدن

امام ئولدورماقا گلدون خطالی قانلی بیر الدن

اگر چه سن گلونجه چوخ وورولموشدی سهام[1] ای اوخ



[1] - جمع سهم به معنای تیر

ادامه نوشته

راه شام – حضرت رباب(س) - حسینی(ره)

راه شام – حضرت رباب(س)

باشیوی جداده گورن دئیر گل گلستان رباب اوغول

بو جهاندا آل امیّه نین ایوی کاش اولیدی خراب اوغول

 

بو طرفده بیر قوری نی کیمی ائدورم نوا من بینوا

او طرفده چنگ و رَبابیله[1] بیزه پیشواز ایدوب اشقیا

قاریشوبدی بیربیره نای و نی چخوب عرشه ناله ایله نوا

بو طرفده ناله رباب[2] ایدر او طرفده ناله رَباب اوغول



[1] - رَباب یا رُباب :  نام سازی است تاردار که نام دیگرش طنبور (تنبور) است . 

[2] - رباب : بنا به نقل مورخان حضرت رباب، دختر امرء القیس بن عدى، همسر سید الشهدا «ع» و مادر سکینه و على اصغر (عبد الله) است. او در سفر کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت، سپس به مدینه باز گشت و مدّت یک سال براى سید الشهدا «ع» عزادارى کرد و مرثیه‏هایى هم در سوگ آن حضرت سرود. خواستگارانى از اشراف و بزرگان قریش را ردّ کرد و حاضر نشد با کسى ازدواج کند. در سوگ ابا عبد اللّه «ع» پیوسته گریان بود و زیر سایه نمى‏رفت، از فرط گریه و اندوه بر شهادت حسین «ع» یک سال بعد (در سال 62 هجرى) (ابن اثیر، عز الدین، الکامل، ج 4، ص 88، دار صادر، بیروت، 1385 هـ ق.)

از جمله سروده‏هاى او در شهادت امام حسین «ع» ابیاتى است که این گونه شروع مى‏شود:

انّ الذى کانَ نورا یُستَضاءُ به             فى کَربلاء قتیل غیرُ مَدفونِ‏

سِبطُ النبىّ جَزاکَ اللّه صالِحة             عَنّا و جُنّبتَ خُسرانَ المَوازین...

« آن کس که نوری روشنی بخش بود، در کربلا کشته شد و به خاک سپرده نگردید

« ای سبط پیامبر! خداوند از ما ترا جزای نیک دهد و دور گرداند از تو خسران را (جان باختسید محسن امین، ج 6، ص 449، دار التعارف، بیروت، 1406 ه ق.)

 

 

ادامه نوشته

دفن حضرت زهرا (س) - حسینی(ره)

دفن حضرت زهرا(س)

بو سنون امانتون منه ای نبیّ رحمت

آل امانتون باغیشلا گتورنمدیم سلامت

منه تاپشوران زماندا ، قدی سرویدی جهاندا

قاپوسی ولی یاناندا بوکولوبدی سرو قامت

ادامه نوشته

دفن حضرت زهرا (س) - حسینی(ره)

دفن حضرت زهرا(س)

بو سنون امانتون منه ای نبیّ رحمت

آل امانتون باغیشلا گتورنمدیم سلامت

منه تاپشوران زماندا ، قدی سرویدی جهاندا

قاپوسی ولی یاناندا بوکولوبدی سرو قامت

ادامه نوشته

دفن حضرت زهرا (س) - حسینی(ره)

دفن حضرت زهرا (س)

یا علی من تاپشوران سرو چمن آرادی بو؟

قامتی سروی ندن خمدور اگر زهرادی بو

 

بو منه محبوبه وامّ ابیها نامیدور

نور چشم اشک ریزیم قلبیمه آرامیدور

قامتی چون سرو موزون زلفی مشکین فامیدور

ای عجب آیا همان سرو چمن آرادی بو؟

ادامه نوشته

حضرت زهرا(س) - حسینی(ره)

حضرت زهرا (س)

منه زهرانی تاپشوردون امانت یا رسول الله

سنه رد ایلورم امّا خجالت یا رسول الله

 

سن ای پیغمبر رحمت ائدنده ترک دنیانی

ودیعه تاپشوروب گیتدون قیزون مظلومه زهرانی

سنون امرون و لیکن نهی قیلدی دشمن جانی

دانوب قرآنی آختاردی ریاست یا رسول الله

ادامه نوشته

قتلگاه سید الشهدا(ع) - حسینی(ره)

قتلگاه سید الشهدا (ع)

باشسیز بدنونده آنام اوغلی یارا چوخدی

امّا باجیوی یاندوران اوچ شعبه لی اوخدی

 

ای کاش باجوندا یاراسندن چوخ اولیدی

یا بوندان ازل عالم امکان یوخ اولیدی

نه حرمله قارداش، نه کمان، نه اوخ اولیدی

باشسیز بدنونده آنام اوغلی یارا چوخدی

ادامه نوشته

باز گشت ذوالجناح از خیمه ها - حسینی(ره)

باز گشت ذوالجناح از خیمه ها

سو کیمی رخساره گوزیاشین رواندور ذوالجناح

هاردا یخدون صاحبون گل نطقه آندور ذوالجناح

 

دلده ذکر «الظلیمه»[1] باشدا غوغا گلموسن

راکبون گویا یخوب اوستوندن اعدا گلموسن

عزّت زینون قالوب بس هاردا تنها گلموسن

گوزلرون مخذول[2] اولان تک خونفشاندور ذوالجناح



[1] - پس از شهادت امام حسین علیه السلام، اسب او که «ذوالجناح» نام داشت، در حالی که پیشانی خود را به خون امام آغشته نموده بود، شیهه‌کشان به جانب خیمه‌ها شتافت. 
امام باقر علیه السلام فرمود اسب در آن حال می‌گفت: «الظَّلیمَةَ الظَّلیمَةَ مِنْ أُمَّةٍ قَتَلَتْ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّها»

« وای از ستم امتی که فرزند دختر پیامبر خود را کشتند.» 
در زیارت ناحیه مقدس چنین آمده است:« آن هنگام که بانوان حرم، اسب تو را بدون سوار مشاهده کردند و دیدند که زینش واژگون و یالش پر از خون است، از خیمه ها بیرون آمدند، در حالی که موهای خود را پریشان می‌کردند و بر صورت خود سیلی می زدند. آنان برقع از چهره ها افکنده بودند و به صدای بلند شیون می کردند و به سوی قتلگاه می شتافتند. و در همان حال شمر بر سینه مبارکت نشسته بود و محاسن شریفت را در یک دست گرفته و با دست دیگر با خنجر سر از بدنت جدا می کرد.»( قصه کربلا، ص 375 - الفتوح، ج 5، ص 22 - مقتل الحسین مقرم، ص 283 - بحارالانوار، ج 98ص 317.)

 

[2] - مخذول : کسی که از یاری کردن به او خودداری کنند.

ادامه نوشته

حضرت زهرا(س) - حسینی(ره)

حضرت زهرا (س)

ای کلام الله ناطق معنی قرآن عم اوغلی

گل تلاوت ایله قرآن جانویروم آسان عم اوغلی

ای مسیجایه ویرن دم- اسم پاکی اسم اعظم

 

ای جمال اللهه مظهر مطلع[1] اسماء حسنی[2]

ذوالجلاله[3] وجه باقی ،  سرّ جنب اللهه[4] دارا

باشیم اوستونده گل اگلش جانویرور جانانه زهرا

ای یوزی مرآت جانان شمع بزم جان عم اوغلی



[1] - مطلع : جای برآمدن آفتاب . 

[2] - اسماء حسنی :  "اسماء حسنی" به معنی اسمی است که بهترین و زیباترین اسم­هاست؛ یعنی بر ذاتی دلالت می­کند که به همراه صفتی از صفات کمال آن بوده، به­نحوی که بالاترین و برترین است؛ به تعبیر دیگر اسمی که از ذاتی خبر دهد که متّصف به کمالات وجودی، به صورت ذاتی و نامحدود است.( شجاعی، محمد؛ اسماء حسنی، تهران، سروش، 1383ش، چاپ اول، ص53.)

[3] - ذوالجلال : از صفات خداوند، دارندة جلال ، صاحب بزرگواری .

[4] - جنب الله : در اینکه جنب الله در اینجا به چه معنى است ؟ مفسران احتمالات فراوانى داده اند.
واقع این است که (جنب ) در لغت به معنى پهلو است و سپس به هر چیزى که در کنار چیزى قرار گرفته باشد اطلاق مى شود همانگونه که (یمین ) و (یسار) به معنى طرف چپ و راست بدن است ، سپس به هر چیزى که در این ناحیه قرار گیرد یمین و یسار گفته مى شود در اینجا (جنب الله ) نیز به معنى تمام امورى است که در جانب پروردگار قرار دارد: فرمان او، اطاعت او، قرب او، کتب آسمانى که از ناحیه او نازل شده است ، همه در معنى آن جمع است .

و به این ترتیب گنهکاران اظهار ندامت و پشیمانى و غم و اندوه و حسرت نسبت به تمام کوتاهیهائى که در برابر خداوند داشتند مى کنند، مخصوصا روى مساءله سخریه و استهزا نسبت به آیات و رسولان او انگشت می نهد، چرا که عامل اصلى تفریطهاى آنها همین بى اعتنائى و شوخى پنداشتن این حقایق بزرگ بر اثر جهل و غرور و تعصب است.

گفتیم (جنب الله ) در آیات مورد بحث معنى وسیعى دارد که هر گونه مطلبى را که مربوط به خداوند است شامل مى شود، و به این ترتیب تفریط در این قسمت شامل تمام انواع تفریطها در اطاعت فرمان او، و پیروى از کتب آسمانى ، و اقتدا به انبیاء و اولیاء مى گردد.
در روایات مى‏خوانیم كه: امامان معصوم علیهم السلام «جَنْبِ اللَّهِ» هستند و در بیش از ده حدیث آمده كه كوتاهى در جنب اللَّه، حمایت نكردن از امیر المؤمنین علیه السلام است.
از جمله در روایتى در اصول كافى از امام موسى بن جعفر ع در تفسیر" یا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ" چنین آمده:
جنب اللَّه امیر المؤمنین (ع) و كذلك من كان بعده من الاوصیاء بالمكان الرفیع الى ان ینتهى الامر الى آخرهم
" جنب اللَّه امیر مؤمنان ع و همچنین اوصیاى بعد از او هستند كه مقام والایى دارند، تا به آخرین نفر آنها برسد" (كه حضرت مهدى ارواحنا فداه مى‏باشد)"
و نیز در تفسیر على بن ابراهیم از امام صادق ع مى‏خوانیم:" نحن جنب اللَّه":" جنب اللَّه مائیم"
همین معنى در روایات دیگرى از ائمه دیگر ع نیز نقل شده است.
همانگونه كه بارها گفته‏ایم این تفسیرها از قبیل بیان مصداقهاى روشن است، چرا كه مسلم است پیروى از مكتب امامان پیروى از پیامبر و اطاعت فرمان خدا است چرا كه آنها از خود چیزى نمى‏گویند.
در حدیث دیگرى مصداق روشن حسرت‏داران روز قیامت را" عالمان بى‏عمل" معرفى مى‏كند، در كتاب" محاسن" از امام باقر ع آمده است:
ان اشد الناس حسرة یوم القیامة الذین وصفوا العدل ثم خالفوه، و هو قول اللَّه عز و جل أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ‏
:" از همه مردم متاسف‏تر در روز قیامت كسانى هستند كه طریقه حق و عدالت را براى مردم توصیف كردند سپس خود به مخالفت برخاستند، و این همان است كه خداوند متعال مى‏گوید: أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ‏
برگرفته از تفسیر نور الثقلین جلد 4 صفحه 495 وتفسیر نمونه،ایت الله مکارم شیرازی،ج19،ص510-515 

ادامه نوشته

وداع سیدالشهدا(ع) - حسینی(ره)


وداع سیدالشهدا(ع)

امین وحی بر آن تشنه گر رکاب نگیرد

                                                    قرار در لب کوثر ابوتراب[1] نگیرد

برادری که به اسب اجل کنند سوارش

                                            ز آهن اردل خواهر بود رکاب نگیرد



[1] - ابوتراب : ابو تراب به معناى پدر خاك ، يا دمساز خاك ، يا پدر و رئيس خاكيان است .

 اين لقب از محبوب‌ترين القاب در نزد امام علي عليه السلام و يكي از زيباترين القاب آن حضرت به شمار مي‌آيد .

 شيخ علاء الدين سكتوارى در محاضرة الأوائل ( ص 113 ) گويد : نخستين كسى كه به كنيه ( ابو تراب ) ناميده شد على بن ابى طالب رضى الله عنه است ، اين كنيه را رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به او داد آن گاه كه ديد او بر روى زمين خوابيده و خاك بر پهلوى او نشسته است ، از روى لطف و مهربانى به او فرمود :

 برخيز اى ابو تراب .

  و اين .....

ادامه نوشته

امام رضا (ع) - حسینی(ره)

امام رضا (ع)

قربان اولوم جلالتيوه يا ابا الحسن
چوخ شائقم زيارتيوه يا ابا الحسن


مين بير آديله آدلانوب الله لايَنام
اسم رضادي مظهري بو آدلاري تمام
اي اسمي اسم اعظم حق، اي شه اَنام[1]
      عاجزدي عقل مدحتيوه يا ابا الحسن



[1] - انام : مخلوقات از جن و انس.

ادامه نوشته

اربعین - حسینی(ره)

اربعین
آنام اوغلی بو سفردن سنه چوخ شکایتیم وار

دیَرَم اجازه ویرسن دیمه لی حکایتیم وار

باشا عهدیمی یِتوردوم هامی قیزلارون گتوردوم

نیه گلمدی رقیّه دیماقیندا خجلتیم وار

ادامه نوشته

ورود به مدینه - حسینی(ره)

ورود به مدینه
کاروان شام ایدوب چون شهر یثربده مقام

ماجرای کربلا کشف اولدی بولدی خاصّ و عالم

حضرت عبّاس آناسی فاطمه امّ البنین

هر صباح و شام ایدردی ناله و داد و انین

سیل اشکیله ایدردی خانه ی صبرین خراب

یثربین عورتلرینه بیله ایلردی خطاب

 

ادامه نوشته

ورود اسرا به شام - حسینی(ره)

ورود اسرا به شام

دایاندی غم قطاری شامیده چون باب ساعاته[1]

صباح شام اولوب بیر شام تیره هاشمیّاته

چخوبلار شامین اهلی پیشوازه چنگ و نای اَلده

ایدوبلر بی حیالر حتک حرمت فاطمیّاته



[1] - باب ساعات : نام يكى از دروازه‏هاى ورودى دمشق، كه اسراى اهل بيت را از آنجا وارد شهر كردند، همراه سر مطهر امام حسين‏ علیه السلام. در حالى كه مردم به شادمانى و پايكوبى و طبل‏زنى‏ مشغول بودند. نام آن دروازه‏ «باب ساعات‏» بود. (بحارالانوار، ج 45، ص 128. برخى هم علت نامگذارى را وجود ساعتى مخصوص بر سر در آن دانسته‏اند. (نفس‏ المهموم، ص 241)

آن دروازه، يكى از دروازه‏هاى شرقى ‏آن شهر بود كه راه حلب و كوفه به اين دروازه ختم مى‏گرديد. هنگامى كه اسيران به دروازه‏ شام رسيدند، از شدت ازدحام جمعيت و مانور لشكر بنى اميه، ساعت ها قافله اسرا در كنار دروازه شام توقف كرد. لذا شيعيان اين دروازه را «باب ساعات‏» ناميدند.

در عصر حاضر، باب ساعات را «باب توما» مى‏نامند و آثارى از اين دروازه قديمى ‏باقى مانده است و امروزه باب توما از محله‏هاى مسيحى نشين شهر دمشق است و نسبت‏ به نقاط ديگر شهر، از هم پاشيده‏تر و كثيف‏تر به نظر مى‏رسد.( دايره المعارف تشيع، ج 3، ص 12. (به نقلى، توقف سه ساعته آنان يكى از درهاى قصر بود و به آن‏ «باب الساعات‏» گفتند. رياض القدس، ج 2، ص 294 به نقل از منتخب طريحى)

 

ادامه نوشته

کوچ از قتلگاه - حسینی(ره)

کوچ از قتلگاه
بو جسم قالب بی روحه جان ویرور یارالی

مشام جانه شمیمی روان ویرور یارالی

غریبه گُللر آچوبدور بو پاره پاره بدن

نشانه هر بیری بیر گلستان ویرور یارالی

نه گلستاندی که گُللر ورق ورق داغیلوب

بهاری نکهت[1] فصل خزان ویرور یارالی



[1] - نکهت : بوی خوش.

ادامه نوشته

مجلس ابن زیاد - حسینی(ره)

مجلس ابن زیاد

                            دگل بی جا گوگلده بی نهایت درد و محنت وار

اوزوم پژمرده حالم، گوزلریمده اشک حسرت وار

پوزوب احوالیمی اوضاع عالم ، غیبت کبری

جمال حجّت باریده[1] گون تک ابر غیبت وار

او سلطان حقیقی گَلمیونجه سوزِ دل سونمَز

گوگلده گون به گون سوز نهانیلرده شدّت وار

فرج بیر امر حتمی دور ظهورِ حُجّتُ اللهده

بیزه اون سوز هجومِ جور و ظلم و زجر و زحمت وار



[1] - باری : آفریننده ، خالق . 

ادامه نوشته

حضرت زهرا(س) - حسینی(ره)

زبانحال حضرت علی (ع) بعد از شهادت حضرت زهرا (س)

ای دودمانیمین یوزی شمع شبانه سی

گئچدی علی چراغی خراب اولدی خانه سی

گیتدون خلاص اولدون اوزون رنج و غصّه دن

ایتدون علینی تیر مصائب نشانه سی

جسمیمده روحیمون قوشی محبوس اولوبدی کاش

محبوس بیر قوشون کسیلیدی ترانه سی

ادامه نوشته

امام حسن (ع) - حسینی(ره)

امام حسن(ع)

 

هر چند هامی ظلمه اولوب صبری حسینون

امّا گینه وار صحنی گوزل قبری حسینون

واردور یری سسلنسه بقیعی گورن ایوای

ایوای قالان قبری خرابه حسن ایوای

ادامه نوشته

وداع حضرت علی اکبر(ع) - حسینی(ره)

وداع حضرت علی اکبر (ع)

علی اکبر نجه لیلا سنون تک گلدن آیریلسون

جفای خاریله مشکلدی گل بلبلدن آیریلسون

 

سنون عشقونله مجنونم اگر چه لیلی مشهورم

ایکی جسم ایچره بیر روحوخ ولی صورتده مهجورم[1]

اورکدن چکمرم ال نیلیوم یوخ چاره مجبورم

محال ایشدور غم هجرون ئولونجه دلدن آیریلسون



[1] - مهجور : دور افتاده ، جدا افتاده .

ادامه نوشته