امام رضا(ع) - عابد تبریزی(ره)
امام رضا(ع)
ای شرفده عرشه تالی[1] منزلتده طور ایمن
رشک[2] خلدسن که اولدون شهریار طوسه مدفن
آبروی کُون[3] سن زبس واردی اعتلا سنده
کعبۀ مرادسن یاتوب حضرت رضا سنده
امام رضا(ع)
ای شرفده عرشه تالی[1] منزلتده طور ایمن
رشک[2] خلدسن که اولدون شهریار طوسه مدفن
آبروی کُون[3] سن زبس واردی اعتلا سنده
کعبۀ مرادسن یاتوب حضرت رضا سنده
امام رضا(ع)
ای شهریار طوس خدا را عنایتی
بر عاکفان[1] کعبۀ کویت عطوفتی
ما عاشقان آل رسولیم و داده ایم
تا پای جان به خدمتشان دست بیعتی
تو حجّت خدایی و فرزند فاطمه
امام رضا(ع)
نسیم قدسی[1] یکی گذر کن به بارگاهی که لرزد آنجا
خلیل[2] را دست ، ذبیح[3] را دل ، مسیح[4] را لب ، کلیم[5] را پا
نخست نعلین ز پای برکن سپس قدم نه به طور ایمن[6]
که در فضایش ز صیحۀ[7] «لَن»[8] فتاده بیهوش هزار موسی
[1] - قدسی : منسوب به قدس ، روحانی.
[2] - خلیل : منظور حضرت ابراهیم(ع)
[3] - ذبیح : ذبح شده ، اشاره به حضرت اسماعیل(ع)
[4] - مسیح : اشاره به حضرت عیسی(ع)
[5] - کلیم : اشاره به حضرت موسی(ع)
[6] - اشاره به آیۀ 12 سورۀ طه : إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى - اين منم پروردگار تو پاىپوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس طوى هستى .
[7] - صیحه: بانگ ، فریاد.
[8] - وَ لَمَّا جاءَ مُوسي لِميقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْکَ قالَ لَنْ تَراني وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَي الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَراني فَلَمَّا تَجَلَّي رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسي صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَيْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنينَ
و چون موسی به وعده گاه ما آمد و پروردگارش با وی ( بدون واسطه ) سخن گفت ، عرض کرد: پروردگارا ( خود را ) به من نشان ده تا به تو بنگرم ( و تو را به رؤیت خاص باطنی که پس از مشاهده همه مظاهر جلال و جمال دنیوی و اخروی حاصل می شود ببینم ) گفت: هرگز مرا ( در دنیا به چنین رؤیتی ) نخواهی دید ، و لکن به سوی این کوه بنگر ، اگر در جای خود ثابت ماند تو هم مرا خواهی دید ( استعداد وجودیت بر این رؤیت کمتر از استعداد کوه است در برابر تجلّی من ) . پس چون پروردگارش بر کوه تجلّی کرد آن را خرد و غبار کرد و موسی بی هوش افتاد و چون به هوش آمد گفت: تو ( از دیده شدن با چشم ) پاک و منزهی ، به سویت بازگشتم و من نخستین گرونده ام.
حضرت علی اصغر(ع)
ربابیلن علی مدّتدی الفت ایلموسن
سود امّاقا بالا سینمده عادت ایلموسن
سوسوزلوقون اثریندن دوداقلارون قوریوب
تعجّبم نجه بو درده طاقت ایلموسن
سوسوزلوق آجلیق اودی جسمیوه شراره سالوب
گینه بو قالماقیویلن مهارت ایلموسن
امام صادق(ع)
ای دل اگر ایسته سن تاپاسان عمر سرمدی[1]
دوت ذیل عشق صادق آل محمّدی
بنیاد ائدوبدی دین حقی جدّ امجدی[2]
احیا اولوب او شاهیله اول دین احمدی
امام صادق(ع)
ای روی تو جلوۀ حدائق[1]
داغ تو صفا دِه شقایق
وارسته ز قید هر تعلّق[2]
آزاده ز رشتۀ علایق
امام صادق(ع)
خداوندا گواه اول عمرومون آخر زمانینده
بو صادق بنده وین امنیّتی یوخ دودمانینده
گوزومده روز روشن شام تاریکه اولوب تبدیل
خیال سلطنت وار منده منصورون خیالینده
ربیعین اوغلی گلدی بیر گئجه بیردن بیره غافل
ائوی تفتیش قیلدی آلتین اوستون اوز مکانینده
حضرت صادق(ع)
دیولّه بیزلره عالمده جعفری مذهب
عیاندی مسئله، روشندی گون کیمی مطلب
امام جعفر صادقدی رکن دین مبین
اودور مروّج احکام و مذهب و آئین
آتاسی حضرت باقردی حجّت باری[1]
آناسی بنت محمّددور ، امّ فروه[2] یقین
یازولّا هجرتین هشتاد اوچومجی سالینده
قدم بو عالم امکانه قویدی بو شه دین
[1] - باری : پروردگار – آفریننده.
[2] - امّ فروه : ام فروه، همسر امام باقر و مادر امام صادق علیهم السلام، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر بود. نام وی فاطمه یا قریبه و ام فروة کنیه اش بود.
فاطمه دختر قاسم بن محمد بن ابىبكر و فرزند اسماء دختر عبدالرحمن بن ابىبكر كه با كنيه امفروه شهرت داشته، مادر امام صادق علیهالسلام و همسر بافضيلت امام باقر علیهالسلام بوده است.
امفروه، مادر امام صادق علیهالسلام اضافه بر مقام بلند عرفان و تقوى و ارزشهاى عميق اخلاقى و انسانى، آن طور كه كلينى و مامقانى و برقى نوشتهاند: وى به عنوان بانوى صحابى و راوى حديثهم، از فرزند عاليمقام خويش، امام ششم معرفى شده است.
اين بانوى بلندمقام، مادر امام و همسر امام است و آن طور كه از مسعودى روايت شده، وى از تمام بانوان عصر خويش در مقام تقوى و پرهيزكارى سرآمد و ممتاز بوده است. امام صادق علیه السلام درباره مادرش فرموده است: مادرم مؤمن، متقی و نیکوکار بود و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
امام صادق(ع)
حسین ذکرینه گوگلوم اگرچه شایقدور
ولی بو یرده خیالیم امام صادقدور
بلا بو رسمیدی اهل ولادن آیریلماز
اودور امام همیشه بلادن آیریلماز
دیوب بلایه بَلی یکسر عترت یاسین
خلا کلامیدی چون سینی یادن آیریلماز
بلا و محنت اسیری امام صادقه باخ
دوزر بلایه غم و ابتلادن آیریلماز
ایدوب او سروری خانه نشین بنی عبّاس
تقیّه[1] محنتی اول مقتدادن آیریلماز
[1] - تقیّه : تَقیه، اصطلاحی دینی است به معنای ابراز عقیده یا انجام دادن کاری بر خلاف نظر قلبی خود به دلایلی خاص. تقیه در لغت به معنای نگاه داشتن، پرهیز کردن و پنهان نمودن است. در منابع اسلامی، تقیه به معنای نگاهداری خود از صدمه دیگری است از راه ابراز موافقت با او در گفتار یا رفتارِ مخالف حق و به تعبیر شیخ مفید پنهان کردن حق و پوشاندن اعتقاد به آن در برابر مخالفان، به منظور اجتناب از ضرر دینی یا دنیایی است. در تقیه، بر خلاف نفاق که موضوع آن تظاهر به حق و پنهان کردن شرک و باطل است، شخص مؤمن به دلیل ترس از زیان مالی یا جانی برای خود یا دیگری، از اظهار حقیقت خودداری میکند. ادله قرآنی، روایی و عقلی بر جواز تقیه دلالت دارند. از جمله اغراض عقلایی که میتواند تقیه را موجه سازد، مصون ماندن شخص یا گروه تقیه کننده از تعرض ظالمان و رهایی از خطرهایی مانند حبس، تبعید، قتل، مصادره اموال و محرومیت از حقوق قانونی است.
بحث تقیه در قرون نخستین هجری از مباحث متداول کلامی و فقهی بوده است، زیرا از یک سو میبینیم که بسیاری از عالمان امامیه متقدم، آثاری با عنوان التقیه تألیف کردهاند و از سوی دیگر نقل شده که برخی نحلهها، مانند خوارج، قائل به جواز تقیه بودهاند. در ماجرای محنت در عصر مأمون، بنا به نقل مورخان برخی دانشمندان به سبب تهدید و ارعاب خلیفه، مجبور به پذیرفتن ظاهری نظریه خلقِ قرآن شدند که میتوان آن را مصداق تقیه دانست.
شیعیان بیش از سایر پیروان مذاهب اسلامی به التزام به روش تقیه شهرت یافتهاند. علت این گرایش را وجود عناصر باطنی در برخی فرقههای شیعی، و فشارهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... دانستهاند. برخی نویسندگان اهل سنّت، تقیه را از نقاط ضعف شیعیان دانستهاند و علمای شیعه به این انتقادات پاسخ دادهاند.
امام حسین(ع)
ای که به عشقت اسیر خیل[1] بنی آدمند
سوختگان غمت ، با غم دل خرّمند
هر که غمت را خرید ، عِشرت[2] عالم فروخت
با خبران غمت بی خبر از عالمند
در شکن طرّه[3] ات بسته دل عالمی است
و آن همه دلبستگان ، عقده گشای همند
حضرت رقیّه(س)
بابا سیاحته مردم گیدر چمن یرینه
سنون خرابیه باشون گَلوب بدن یرینه
دئسم خرابیه خوش گَلموسن سزا دگلی
رقیّه نون ولی خوش گلموسن ئولن یرینه
اجازه وئر دوشویوم زلفیمی وئروم زینت
گُل بنفشه و نسرین و یاسمن یرینه
ورود به مدینه
دور آنا قبر پاکیوه گلدی وفالی زینبون
قدّی خمیده زلفی آغ باشی قرالی زینبون
قبریوه آل احمدی دیده سی تر گتورموشم
گوزده سرشک درد و غم ، دلده شرر گتورموشم
اوغلون حسینیدن ولی غملی خبر گتورموشم
شرح غم ایلوری آنا اشک زلالی زینبون
دفن شهدای کربلا
حق ایستیدی بیر نوعیله دفن محن ایتسون
امر ایلدی بیماره[1] حسینه کفن ایتسون
آرامینی بیمارون آلوب حکم الهی
یتدی فلک اعظمه فریادیله آهی
یاندوردی حسینون یارالی باشی او شاهی
ایستردی گوتوروسون اونی الحاق تن ایتسون
[1] - بعد از شهادت امام حسين عليه اسلام و اهل بيت و اصحابش در دهم محرم سال 61(ه. ق )، بدن هاي قطعه قطعه و خون آلود آنان بر زمين ماند. و طبق نقل طبري آمده است كه امام حسين عليه السلام و ديگر شهدا يك روز پس از شهادت و بعد حركت سپاهيان عمر سعد به سمت شام يعني يازدهم محرم توسط اهل غاضريه از بني اسد دفن شدند.( محمد بن جرير طبري، تاريخ طبري، ج3، دار الكتب العلميه، بيروت، ص 335.)
بلاذري در انساب الشراف (احمد بن يحيي بن جابر بلاذري، انساب الشراف، ج3، دار الفكر، بيروت، ص 411.) و مسعودي در مروج الذهب(علي بن حسين مسعودي، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج3، نشر دار المعرفه، بيروت، ص72.) خود نيز بر همين باورند.
اين قول مورخان اهل سنت است و شيخ مفيد در الارشاد(شيخ مفيد، الارشاد، ج2، نشر موسسه آل البيت لاحياء التراث،قم، ص 114.) و سيد بن طاووس در لهوف(سيد بن طاووس، لهوف علي قتل الطفوف، انتشارات اسوه، قم، ص 125.) و ابن شهر آشوب در مناقب آل ابي طالب(ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج4، موسه العلامه، قم، ص112.) از مورخين و علماي شيعه هم همين قول را نقل كرده اند، با اين تفاوت كه شيعيان قائل به دفن ابدان توسط امام سجاد عليه السلام هستند.
در رد قول اول بايد نكاتي را مد نظر داشت، اولاً اينكه روش دفن امام عليه السلام و اهل بيت شان و ياراني كه در ركاب وي شهيد شدند به آنگونه كه از پراكندگي قبرشان مي دانيم براي بني اسد امكان پذير نبود. زيرا آنان اهل روستايي بودند كه در ميدان نبرد شركت نداشتند و نمي توانستند بدون راهنمايي كسي كه از همه آن شهيدان و پيكر و لباسشان شناخت كامل داشته باشد آنان را شناسايي و دفن كنند. بويژه آنكه سرهاي شهيدان را بريده بودند و پيكرها سر نداشتند لذا راهنمايي آگاه بايد براي تشخيص شهيدان از يكديگر وجود مي داشت و بدون وجود چنين شخصي دفن كوركورانه و بدون شناخت انجام مي شد.
و بنا بر نظر شيعه مبني بر اينكه دفن امام را جز امامي مانند خودش بر عهده نمي گيرد(محمد بن يعقوب كليني، كافي، ج1، دار لاضواء، بيروت، صص384- 385./ شيخ ابو جعفر صدوق، علل الشرايع، ج1، دار إحياءالتراث العربي، بيروت، باب 148، ص 184.) ناگزير بايد گفت كه راهنمايي كه با بني اسد در دفن شهداي كربلا بود امام سجاد عليه السلام بودند(8) و حضور ايشان نيز بايد بيرون از اسباب عادي صورت گرفته باشد و اين مطلب نيز به وسيله روايتي كه از امام رضا عليه السلام نقل شده؛ تاييد مي شود. و چون امام عليه السلام در روز يازدهم با كاروان اسرا به سمت كوفه حركت كردند و در روز دوازدهم در مجلس ابن زياد به روشنگري مشغول بودند تا اينكه در هنگام غروب ابن زياد اسرا را به زندان فرستاد؛ اينگونه برداشت مي شود كه امام عليه اسلام فرصتي پيدا كردند كه اندكي دور از اذيت و آزار يزيد و عمالش قرار گيرند لذا با اسباب غيبي به دشت كربلا آمدند و بدنهاي شهداء را سه روز بعد از واقعه كربلا در روز سيزدهم محرم به كمك مردان طايفه بني اسد كه با تحريك زنانشان به سوي دشت كربلا آمده بودند دفن مي كنند.
ورود به کوفه
ایوای بو نه عالمدی ای جان جهان قارداش
وئرمزله کول اوستونده مهمانه مکان قارداش
جَبریله[1] دونندن که ائلدن اوزاق اولموشدون
داخل بو یره تنها بیزدن قاباق اولموشدون
هاردا گئجه یاتمیشدون کیمده قوناق اوموشدون
ممکوندور اگر ایله بیر شمّه بیان قارداش
امام رضا(ع)
باید به پای عکس ضریحت بلند شد
شوخی که نیست صحبت سلطان قلبهاست
از هر طرف که رد بشوم باز خاطرم
درگیر سمت و سوی خراسان قلبهاست
نقل و نبات و قند و عسل پیش شاعران
طرح مجاز صبح شبستان قلبهاست