ولادت حضرت علی(ع) - حقیرخویی(ره)

ولادت  حضرت علی (ع)

دوشینه ازفلق[1] چو شفق[2] گشت آشکار

زد آفتاب خیمه به دامان  کوهسار

 

ذرّات شمس شعشعه[3] ی مهر خاوری

پرتو فکند صبح به ظلمت طلایه دار

 

درپرده ی سحاب نهان گشت قرص ماه

بی پرده قرص مهر برافروخت چون عذار[4]



[1] - فلق : سپیدۀ صبح.

[2] - شفق : سرخی هنگام غروب خورشید.

[3] - شعشعه : پرتو، پرتوافشانی، تابش، فروغ

[4] - عذار : چهره – صورت.

ادامه نوشته

مدح امیرالمؤمنین(ع) - قمری(ره)

مدح امیرالمؤمنین(ع)

ای وجودی اوّل انشاء عالم یا علی

اصل عالم کلّ عالم بَدو[1] عالم یا علی

درج[2] کَنز[3] وحدت ایچره دُر مکنون[4] قدم

فطرت و خلقتده عالمدن مقدّم یا علی

ذاتی بالکلیّه جوهر[5] ، جسمی عین محض نور

بزم نور ، آئینه ی نور مجسّم یا علی



[1] - بدو : ابتدا ، آغاز.

[2] - درج : مندرج – ثبت.

[3] - کنز : گنج.

[4] - مکنون : مخفی – پوشیده.

[5] - جوهر : حقیقت – آنچه قائم به ذات باشد – اصل و خلاصه ی چیزی.

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - مجاهدی

حضرت علی(ع)

خدا مرا ز ولای علی جدا نکند

من و خیال جدایی از او؟ ، خدا نکند

 

به آنچه در حق من می ‌کند خوشم امّا

خدا کند که دلم را ز خود جدا نکند

ادامه نوشته

مدح امیرالمؤمنین(ع) - صالح تبریزی

مدح امیرالمؤمنین(ع)

گینه مین خیالیله سالمشام باشما خیالوی یاعلی

بو امیده برگونی تا گورم او گوزل جمالوی یاعلی 

 

مه و مهر و انجم و آسمان سنیله تاپوب شرف و جلال

سنه کیمسه رتبه و جاهده یته یا برابر اولا محال

بو جهان گئده گله مین جهان سنون اهل معرفت و کمال

ائده جاقدی مایه آبرو صفت کمالوی یاعلی

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - خازن(ره)

حضرت علی(ع)

ای شرع مصطفایه اولان هادی و دلیل[1]

وی جنّت ایچره صاحب یَنبوع[2] سلسبیل[3]

 

 

طوطیّ طبعین آچدی زبان باشلادی نوا

نام ولیّ مطلقی ورد ایتدی برملا

بیر شور باشه سال منه وئر باده ساقیا

اهل محبّته مِی معهودی قیل سبیل

 

 

ساقی گتور او مِیدن ائدوب اهل عشقی مست

روز اَلست[4] هر کیم ایچوب اولدی حق پرست

منکرلرین بو مِی ایلدی قدرتین شکست

قرآندن واریمدی الیمده منیم دلیل



[1] - دلیل: راهنما.

[2] - ینبوع : چشمه.

[3] - سلسبیل : چشمه ای در بهشت که بنابر برخی روایات به حضرت علی(ع) داده شده است.

[4] - عَهد اَلَسْت یا اَلَسْت، اصطلاحی برگرفته از تعبیر قرآنی «اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ؛ آیا من پروردگار شما نیستم؟» که تفسیرهای متعددی از آن شده است. بنابر نظر برخی از محدثان، مفسران و عارفان، الست به عهد و پیمانی اشاره دارد كه خداوند در عالمی خاص به نام عالم ذرّ از همه آدمیان گرفته است. بر اساس این آیات، خداوند در یک زمان از فرزندان آدم نسبت به ربوبیت خود اقرار گرفته است.

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - سید مرتضی جندقی

حضرت علی(ع)

جز روی علی در دو جهان روی دگر نیست

زیرا که خدا را رخ نیکوی دگر نیست

رویش بنگر تا نگری روی خدا را

چون روی خدا را به جز این روی دگر نیست

وجه الله تابان که خدا گفته به قرآن

غیر از رخ مولا رخ دلجوی دگر نیست

خواهی که روی سوی خدا ، سوی علی رو

جز سوی علی ، سوی خدا سوی دگر نیست

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - عظامی تهرانی(ره)

حضرت علی(ع)

در حریم کبریا خواهی اگر محرم شوی

باید اوّل با ولای مرتضی همدم شوی

از دل و جان آستان بوسی آن درگاه کن

تا چو سلمان و اباذر با ملک همدم شوی

کسب نور از شمس افلاک امامت بایدت

پرتو افکن تا به ماه و نیّر اعظم شوی

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - صادق عنقا

حضرت علی(ع)

ای دل همه دم همدم مردان خدا باش

چون مور کمر بسته ی ارباب وفا باش

تا همچو سبو دوش به دوش همه گردی

در کوی خرابات[1] مغان بی سر و پا باش

یک چلّه چو می معتکف[2] خانه ی خُم شو

وز پاکدلی آیینه ی غیب نما باش



[1] - خرابات : میخانه - در عرفان ، مقام و مرتبة ویرانی عادات نفسانی .

[2] - معتکف : گوشه نشین ، کسی که برای عبادت در مسجد یا جای دیگر خلوت بگزیند.

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - ناصری کاشانی(ره)

حضرت علی(ع)

چند در زندان تن ، با نعمت محنت قرینم

پای بند آخشیجان[1] از یسار و از یمینم

شیر حق ، صهر[2] پیمبر ، معنی اسماء حسنی

کز مدیحش شهره در کیهان بگفت شکّرینم

آنکه ظاهر خطبه فرمود در بالای منبر

من خدا را مظهر هستم من نبی را جانشینم

من شبیه المُحکماتم[3] من رفیع المُمکناتم[4]



[1] - آخشیجان : ج آخشیج به معنی عناصر چهارگانه.

[2] - صهر : داماد.

[3] - محکمات :  آیاتی که معنی آن صریح بود و نیازمند به تأویل نباشد. جِ محکمه (محکم .)

[4] - ممکنات : ج ِ ممکنة. کلیه ٔ موجودات عالم را ممکنات گویند بجز موجود واحدی که مبداء کل است . موجودات ، ممکنات ذاتی و واحبات غیری اند که آن غیر آنها را از عدم و مرحله ٔ قوت به فعل آورده است : «الموجودات الممکنة الوجود فی جوهرها خروجها من القوةالی الفعل انما یکون ضرورة من مخرج هو بالفعل اعنی فاعلا یحرکها و یخرجها من القوة الی الفعل ». (تهافت التهافت ص 393) (از فرهنگ علوم عقلی.)

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - رحیم شایان

سینه زنی حضرت علی(ع)

در آهنگ «حسین دوشوبدی مقتله»

ندندی بو سحر باشون ، بویاندی قانه آی بابا

ووروبلا باشیوه یارا ، نه ظالمانه آی بابا

 

یوزه گوزدن دائم اشک غم باغلارام من

حزین حزین فرقتونده چوخ آغلارام من

سیه پوش اوللام بو محنتده من آتا جان

سنون مظلوم ئولماقیوا دل داغلارام من

یارالی    یارالی    یارالی    یارالی(2)

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - انور(ره)

حضرت علی(ع)

ائتدی طلوع کوفه ده خورشید انقلاب

ضربت دگوب یخیلدی نماز اوسته بوتراب

صدمه یتوب مظاهر سرّالعجائبه

غالب اولوب یارا اسدالله غالبه[1]

نایل اولوبدی زاده ی ملجم مرادینه

ظلمون اودون سالوبدی وفا اتّحادینه



[1] - اسدالله الغالب : یکی از القاب حضرت علی(ع) که اسدالله الغالب است به این جهت به ایشان گفته می‌شود که وقتی شیر به سمت شکار خود حمله‌ور می‌شود بر طعمه‌ خود غالب می‌شود.

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - تائب(ره)

حضرت علی(ع)

ابوتراب مکان در دل تراب گرفت

غبار غم همه دامان نه قباب[1] گرفت

کواکب علوی را نظام شد بر هم

چو در سپهر ولا چهر آفتاب گرفت

حسن جمال حسن را به روی باب نهاد

جهان ز قرب مه و مهر انقلاب گرفت

اسیر خاک شد آن شیر حق که در گه رزم

به پنجه ی اسدی سر ز شیر غاب[2] گرفت



[1] - قباب : گنبد و هر نبای گرد.

[2] - غاب : بیشه ی شیر.

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - قمری(ره)

حضرت علی(ع)

ای مظهر جلال صفات خدا علی

همقدرت خدا نه ، خدادن جدا علی

اولماز غلط اگر سنه لفظ خدا دئسم

سنسن تمام عالمه نهج[1] الهدی علی

ماهیّتونده عاجز و حیراندی ماسوا

یوخ حدّی ، مدحیوی ائده بو بینوا علی



[1] - نهج : راه روشن.

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - میرزا محمّد باقر خطّاط(ره)

حضرت علی (ع)

آن را که دل به نور هدایت منوّر است

از جان و دل محبّ وصیّ پیمبر است

صِهر[1] نبی ولیّ خدا ، علّت وجود

کز هر که هست در شرف و قدر برتر است



[1] - صِهر : قرابت – خویشاوندی.

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - صرّاف(ره)

«مدح امیر المومنین(ع)» 

ای شهریار مملکت اولیا علی

وی شهسوار[1] معرکۀ[2] اوصیا علی

ای مصدر جلال خداوند ذوالجلال

وی مظهر جمال جمیل خدا علی

ای منبع کرامت و دریای علم و حلم

وی معدن سخاوت و بحر عطا علی

ای درّ درج عزّ و شرف و شاه «لَو کَشَف»[3]

وی ماه برج مهر وفا و سخا علی



[1] - شهسوار : سوار دلیر و چالاک .

[2] - معرکه : میدان جنگ و رزمگاه . 

[3] - قال علی : لو کشف الغطا ما ازداد یقیناً – اگر پرده ها رد شود بر یقین من افزوده نمی گردد.

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - لطیفیان

حضرت علی(ع)

روزگارم با غلامى على سر ميشود

هر که را ديدم على را ديده نوکر ميشود

 

بنده زاده بنده اى دارم که دارد مثل من

چاکرى از چاکران کوى حيدر ميشود

 

جاى آن دارد بگيرم حلقه دارش کنم

حلقه اى را که ز گوش بندگى در ميشود

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - لطیفیان

حضرت علی(ع)

آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند

آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند

از هر دو تا نگار یکی ناز می‌کند

عشاق روزگار یکی در میان خوشند

نانی که می‌پزند به همسایه میرسد

این خانواده با خوشی دیگران خوشند

این سفره دارها که شدم میهمانشان

بعد ازبیا، برو ست، ولی با بمان خوشند

ادامه نوشته

خاتَم بخشی حضرت امیرالمؤمنین(ع) - حسینی(ره)

خاتَم بخشی حضرت امیرالمؤمنین(ع)

به جز مهر علی در دل ندارم دلبر دیگر

نباشد عاشقان را غیر دلبر ، دل برِ دیگر

من از پیمانۀ شاه ولایت آنچنان مستم

که از ساقیّ سیمین[1] بر نخواهم ساغر[2] دیگر

رُخش مرآت[3] حق ، آئینه دارش مهر عالمتاب

بدین آئینۀ روشن نزیبد زیور دیگر



[1] - 1- نقره ای . 2 - سفید، روشن . 3 - خوب ، ظریف .

[2] - پیاله

[3] - آئینه

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - ابن سینا(ره)

حضرت علی(ع)

بگردان ابرش ازرحمت برآمد ازدل دریا

که دریا شد ازآن صحرا که صحرا شد ازآن دریا

بخار از دشت بیداشد چو ترکان بخارایی

زتیر ترکِشش سوزد سرخارا[1] زبن خارا

زبان بگشود سوسن چون بشیر از مژدۀ  یوسف

زحسرت چشم نرگس همچنان یعقوب شد بینا

پی معجز زشاخ گل برآمد بلبل از شادی

تجلّی[2] کرد برهرشاخ گل صد معجز موسا



[1] - خارا :  نوعی سنگ سخت ، گرانیت . 

[2] - تجلّی : ۱. جلوه‌گر شدن؛ هویدا شدن؛ نمایان شدن.
۲. (تصوف) نور مکاشفه که از باری‌تعالی بر دل عارف ظاهر شود؛ تابش انوار حق در دل سالک پس از پیمودن مراحل سلوک و وصول به مقام فناءفی‌اللّه.

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - منزوی(ره)

مدح امیرالمؤمنین علی (ع)

علی آن بود در گهواره دعویّ بزرگی کرد

لسان الله را در گاهواره ادّعا بنگر

تکلّم طفل را ای مدّعی فرض محالی نیست

در این مورد به آیات مبرهن هکذا بنگر

به قرآن إنّی عبداللهِ عیسی را نخواندستی؟

اقلّاً منطق طفل زلیخا را بیا بنگر

ادامه نوشته

حضرت علی(ع) - فؤاد کرمانی(ره)

حضرت علی(ع)

نه مراست قدرت آن که دم زنم از جلال تو یا علی
نه مرا زبان که بیان کنم صفت کمال تو یا علی
شده مات عقل موحّدین[1] همه در جمال تو یا علی
چو نیافت غیر تو آگهی ز بیان حال تو یا علی
نبرد به وصف تو ره کسی مگر از مقال تو یا علی

هله[2] ای تجلّی[3] عارفان تو چه مطلعی تو چه منظری
هله ای مولّۀ[4] عاشقان تو چه شاهدی[5] تو چه دلبری
که ندیده ام به دو دیده ام چو تو گوهری چو تو جوهری
چه در انبیاء ، چه در اولیاء نه تو را عدیلی[6] و همسری



[1] - یکتاپرستان

[2] - حرف تنبیه است به معنی آگاه باش ، توجه کن ، به هوش باش 

[3] -  نور مکاشفه که از باری‌تعالی بر دل عارف ظاهر شود؛ تابش انوار حق در دل سالک پس از پیمودن مراحل سلوک و وصول به مقام فناءفی‌اللّه.

[4] - شیفته – عاشق – شیدا.

[5] - نیک رو و خوش صورت

[6] - مثل – مانند - همتا

ادامه نوشته

زبانحال امیرالمومنین (ع) به امام حسن (ع) - کربلایی رحمان جاهدی

زبانحال امیرالمومنین (ع) به امام حسن (ع)

تندن آز قالور خسته جان چیخا یاسین[1] ائت تلاوت اوغول حسن

سسله قوی گله گل بالالاریم یوخ حیاته فرصت اوغول حسن

 

بولمورم ندن سازش ائتمدی حیدریله بو چرخ کجمدار

خستیم بو دور زمانه دن چوخ ائدوب منی محنته دچار

بولدی فاطمه جاندی حیدره مندن آلدی ظلمیله روزگار

قلب زاریمی ایلدی فلک دار[2] رمز و محنت اوغول حسن



[1] - قرائت سوره یاسین قبل از خارج شدن روح از بدن محتضر مستحب است (شرح لمعه باب احتضار).

[2] - دار : خانه.

ادامه نوشته