امام زمان(عج) – علی اکبر لطیفیان
امام زمان(عج)
برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
امام زمان(عج)
برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
امام زمان(عج)
اي شده بند پاي جان طرّه ی[1] مُشکساي[2] تو
قبله ی جان عاشقان چهره ی دلرباي تو
از غم غير وارهد دل به جهان نمي نهد
هر كه چشيد جرعه از جام جهان نماي تو
ما همه عمر جان خود داشته ايم از آن عزيز
بو كه شود به يك دمي فديه ی خاك پاي تو
از سر چين طرّه ات در دل ماست عقده ها
جان به لبيم گوشها دست گره گشاي تو
امام زمان(عج)
بی تو برون ز خانه ی دل غم نمی شود
اسباب عیش بی تو فراهم نمی شود
گر خون دل ز چشمه ی چشمم شود روان
بی تو برون ز خانه ی دل غم نمی شود
امام زمان(عج)
نَقَدرخالقِ عالم سنی زیبایارادیب
اوقَدَرعاشق شوریده وشیدا یارادیب
منه گلسین قاداسی گوزلروون بیرباخشی
اورگیمده نئجه دنیا بویی غوغا یارادیب
نرگسی گؤزلره قربان دئیه سن خالق عشق
اولاری صبر و قرار آلماقا شهلا یارادیب
امام زمان(عج)
شد ز کف صبر و قرارم
طاقت دوری ندارم
در رهش چشم انتظارم
ای خدا مهدی نیامد
امام زمان(عج)
انتظاران که بود منتظر دیدارش
وصل چون نیست قناعت شده بر آثارش
کی فتد بر دل ما پرتوی از انوارش
«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه[1] کند در کارش»
امام زمان(عج)
مرا جز گفتن وصف تو ای دلبر شعاری نیست
مرا کاری به عالم جز فغان و ناله کاری نیست
ز هجر روی ماه تو شب از روزم نمی دانم
بیا بنگر که دل را بی تو دلبر غمگساری نیست
امام زمان(عج)
دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت
شبی سیاهم و در آرزوی طاعت ماهت
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت
ز گرد راه برون آ که پیر دست به دیوار
به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت
امام حسن عسکری(ع)
امام عسگری آن آفتاب کشور جان
سپرد چند ورق نامه بر اَبوالادیان[1]
[1] - ابوالادیان : او از کسانی است که روایت شهادت امام عسکری علیه السلام و نماز خواندن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر آن حضرت را ذکر کرده است. وی گوید: من خدمتکار امام حسن عسکری علیه السلام بودم و نامه های او را به شهرها میبردم. در آن بیماری که منجر به فوت او شد، نامههایی نوشت و فرمود: «آنها را به مداین برسان. چهارده روز اینجا نخواهی بود و روز پانزدهم وارد سامرا خواهی شد و از آنجا صدای واویلا میشنوی و مرا در محل غسل مییابی».
پرسیدم: «ای آقای من! چون این امر واقع شود، امام و جانشین شما که خواهد بود؟» فرمود: ...
امام زمان(عج)
یوسف شود هر آنکه خریدار تو باشد
عیسی شود آن خسته که بیمار تو باشد
از چشمه ی خورشید جگر سوخته آید
هر دیده که لب تشنه ی دیدار تو باشد
امام زمان(عج)
مهدی بیا که عالم بی تو صفا ندارد
در کوی آشنایی کس آشنا ندارد
مهدی بیا که جانها بی تو به لب رسیده
نی بی تو در نیستان دیگر نوا ندارد
در زیر بار غمها ما را خمید قامت
غم هست و شادمانی کاری به ما ندارد
امام زمان(عج)
این هفته هم گذشت تو اما نیامدی
خورشید خانواده ی زهرا نیامدی
از جاده ی همیشه ی چشم انتظارها
ای آخرین مسافردنیا نیامدی
صبحی کنار جاده تو را منتظر شدیم
«آمد غروب،رفت وتوآقا نیامدی»
امروزمان که رفت چه خاکی به سر کنیم؟
آقای من ! اگر زد وفردا نیامدی
غیبت بهانه ای است که پاکیزه تر شویم
تا روبرویمان نشدی ، تا نیامدی!
حاج علی اکبر لطیفیان
امام زمان(عج)
تا نقاب از رخ زیبای تو باز است هنوز
با تو ای یار مرا ، روی نیاز است هنوز
بهر عشاق جگر سوخته در مذهب عشق
غنچۀ لعل لبت ، منبع راز است هنوز
طرّۀ[1] صف شکنت ، از پی دل بردن ما
با دو صد ناز و ادا ، بنده نواز است هنوز
[1] - طرّه : 1- کنارة هر چیزی ، حاشیه . 2 - زلف ، موی پیشانی . 3 - نقش و نگارجامه . 4 - حاشیة کتاب .
امام زمان(عج)
جز عشق تو در مذهب ما مسئله اي نيست
غير از غـم هـجـر تـو مرا مشغله اي نيست
آوخ[1] که بسی دور بود کوی وصالت
افـسـوس مــرا هــمــسفـر يـكـدله اي نيست
تـــا رام شــود ايــن دل ديــوانه دگـر بـار
بهتر ز سـر زلـف تـو ام ســلـسـله[2] اي نيست
امام زمان(عج)
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر به خرابات ، خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد
امام زمان (عج)
اهــــل ولا چو روی به ســــوی خدا كنند
اول به جــــان گمشده خود دعــــا كننــد
اي يوسف زمانــــه خدا را برون خـــــرام[1]
تا بـــا نظـــــاره درد دل خــــود دوا كننــد
امام زمان (عج)
اهــــل ولا چو روی به ســــوی خدا كنند
اول به جــــان گمشده خود دعــــا كننــد
اي يوسف زمانــــه خدا را برون خـــــرام[1]
تا بـــا نظـــــاره درد دل خــــود دوا كننــد
«امام زمان (عج)»
دوزدی گوزللیقی سالوب یوسف مصری دیللره
امر محالیدور یته دلداده شأنی دلبره
یوسفیله ائتمه قیاس بو منتسبدی حیدره
غبطه ائدور ملائکه نمازینه سجودینه
عالم اولوبدی ریزه خوار بخشش و فضل و جودینه
امام زمان (عج)
درمان خلق جهان جز ظهور نیست
دور از تو در قلوب محبّان سرور نیست
گر خود شوی دلیل رهم در صراط [1] خود
راه وصال و قرب تو ای دوست دور نیست
کور است دیده ای که شد آلوده گناه
شایسته زیارت تو چشم کور نیست