دیر راهب - آیت الله آیتی بیرجندی(ره)
دیر راهب
بامدادان گام بنهاده به راه
سوی دیر راهب آن بی دین سپاه
کاروان پهلوی دیر آمد فرود
وان سر اَطهر به روی نیزه بود
چشم راهب تا بر آن سر اوفتاد
چشم او بر مهر انور اوفتاد
غرق حیرت بود و از سر رفته هوش
محو اندر طلعت[1] و روی نکوش