ورود به کوفه - ساکت
ورود به کوفه
گر چه در بندم و آزادتر از آزادم
شور عاشورم و شوریده به هر بیدادم
داغ صد کشته به دل دارم و صد درد اسیر
یک جهان محنت و صد کرب و بلا فریادم
همه جا صبر به من نازد و من بر دل خویش
که در این شیوه چو ایّوب نبی استادم
با من سوخته دل آتش دشمن چه کند؟
منم آن مرغ که از شعله ی آذر زادم
تا گشودم پر و بالی به هواخواهی حق
طایر سدره نشین گفت مبارک بادم
من که فرمان به ملک می دهم و چرخ فلک
بازی خلق چه باشد که دهد بر بادم
ساربانا مبر این قافله زان کوچه که من
پدر از دست به محراب عبادت دادم
«ساکت» از تیر ملامت نهراسید
هر که پوشیده به تن غاشیه ی ارشادم
حسین ساکت
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۴ ساعت 1:13 توسط vahid
|