به جا آوردن مدح و ثنای خداوند – جلّ جلاله – پیش از درخواست حوائج

 

محمّد بن مسلم[1] گوید امام صادق(ع) فرمود :

«در کتاب و دست نوشتِ علی(ع)[2] آمده است که مدح و ستایش پیش از مسئلت و خواستن حاجت است ، پس هر گاه خواستید به درگاه خدا دعا کنید ابتدا ثنای او را بگوئید.»

عرض کردم چگونه ثنای خدا را بگویم؟

فرمود : می گوئی :

«یا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ یا مَنْ یَحوُلُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ یا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاَعْلى وَبِالاُفُقِ الْمُبینِ یا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ»

ای خدایی که از رشتۀ گردن به من نزدیکتری ، ای کسی که میان انسان و قلبش حائل می شوی ، و از او به او نزدیکتری ای کسی که در تماشاگاه و منظر بلند قرار داری ای خدایی که هیچ چیزی مانند تو نیست.[3]

 

 

 

 



[1] - محمد بن مسلم ثقفی از اصحاب بزرگ امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود. اهل کوفه بود و در سال 150 هجری قمری فوت کرد. 

چند روایت درباره‌ی جایگاه محمد بن مسلم نزد امامان: 

1- محمد بن مسلم گفت هر مسأله‌ای به ذهن من خطور می‌کرد از امام باقر و امام صادق علیهما السلام می‌پرسیدم تا اینکه مجموعه سؤالاتم از آنها به هزاران حدیث منجر شد. 

2- محمد بن مسلم گفت روزی از امام باقر علیه السلام سوالی کردم. 
فرمود:« تو چه جثّه‌ی کوچکی داری و چه مسائل بزرگی می پرسی!» آن‌گاه چهار روز بعد فرمود:« تو اهلیّت جواب آن مسأله را داری.» و پاسخم را داد. 

3- ابن ابی یعفور به امام صادق علیه السلام گفت:«من نمی‌توانم همیشه خدمت شما برسم و از من سؤالاتی می شود که جواب آنها را نمی دانم.» 
فرمود:« چرا نزد محمد بن مسلم نمی روی؟ او از پدرم علم آموخته و مورد رضایت ایشان بوده است.» 

4- خبر بیماری محمد بن مسلم به امام باقر علیه السلام رسید. امام توسط غلام خود برایش شربتی فرستاد؛ غلام به مسلم گفت:« امام فرمود این را بنوش و نزد ما بیا.» 
محمد بن مسلم که به شدت رنجور شده بود، پیش خود فکر کرد چگونه باید نزد امام باقر برود. اما وقتی شربت را نوشید، شفا یافت و گریه کنان نزد امام رفت و دست و سر او را بوسید. 
امام فرمود:«چرا گریه می کنی؟» 
محمد بن مسلم عرض کرد:« به دلیل غربتم، دوری راهم، تنگی معیشت و ناتوانایی از اینکه خدمت شما باشم و شما را زیارت کنم.» 
حضرت باقر علیه السلام فرمود:« درباره‌ی غربتی که گفتی بدان که امام حسین علیه السلام برای تو اسوه و الگوست که از ما دور است. 
درباره‌ی دوری وطن بدان که مؤمن در این دنیا غریب است و در بین این خلق بخت‌برگشته ناشناخته است تا به رحمت الهی بپیوند. درباره‌ی تنگی معیشت بدان که خداوند برای دوستان و اهل مودّت ما این‌گونه خواسته است. و اینکه دوست داری با ما باشی و به ما بنگری، بدان که جزای تو با خداوند است.» 

[2] - کتاب علی(ع) : براساس روایات فراوانی از قرن دوم هجری، کتاب علی مجموعه‌ای از سخنان محمد، پیامبر اسلام، است که که علی بن ابی‌طالب گردآوری کرده‌است. یک نقل قدیمی صحنه‌ای را نقل می‌کند که علی در پیش محمد مطالبی را که از او می‌شنوید بر روی ورقی از پوست می‌نوشت. روایتی دیگر می‌گوید که فقیه مکه در اوایل قرن دوم از این کتاب آگاه بود و مطمئن بود که نوشتهٔ علی است.

در مورد محتوای کتاب گفته شده‌است که کتاب شامل همهٔ چیزهایی که مردم به‌آن نیاز دارند مانند مواردی در احکام حلال و حرام و حتی دیهٔ خراش‌ها بود. وجود مطالبی در مورد جفر نیز روایت شده‌است.

این کتاب از جمله میراث خاندان پیامبر توصیف شده‌است؛ به این معنی که در سلسلهٔ امامان شیعه دست به دست منتقل شده و آنان را از دانش ویژه‌ای آگاه می‌کند که باعث برتری آنان بر دیگران از جمله دانشمندان می‌گردد. باور این چنین بوده‌است که این کتاب در اختیار امامان شیعه سجاد، محمد باقر و جعفر صادق بود و این دو امام اخیر به وفور از آن روایت کرده‌اند. امامان دیگر نیز از آن کتاب روایت کرده‌اند. این روایات در مورد احکام فقهی است، اگرچه روایات باطنی هم وجود دارد.

کتاب‌های دیگری نیز در سده‌های اولیه پس از اسلام در فضل علی بن ابی‌طالب نوشته شده‌اند که گاهی «کتاب علی» نامیده شده‌اند ولی با کتابی که توصیف شد متفاوتند.

 

[3] - فلاح السائل ص 83.