مسلم بن عقیل (ع) در کوفه

حضرت مسلم (ع) به دستور امام حسین (ع) به همراه «قیس بن مصهّر صیداوی ، عماره بن عبدالله , عبدالرحمن بن شدّاد» راهی کوفه شد خروج مسلم(ع) از مکّه در نیمه رمضان سال 60 ه.ق[1] توسط مورخین ثبت شده است.

حضرت مسلم(ع) از مکّه به مدینه آمده و بعد از نماز در مسجدالنبی با خاندان خود وداع نموده و با دو راهنما راهی کوفه شد.

آن دو راهنما او را از بیراهه بردند و راه گم کرده و تشنگی شدیدی بر ایشان غلبه کرد پس از آنکه راه را پیدا کردند دیگر نیروی سخن و راه رفتن نداشتند لذا با اشاره راه را به مسلم(ع) نشان دادند و در اثر تشنگی جان سپردند.

زمانیکه مسلم(ع) به محل مضیق رسید نامه ای را برای امام حسین(ع) نوشت و به وسیله قیس فرستاد و نوشت : «آن دو راهنما از راه کناره گرفته ، راه را گم کردند و تشنگی بر ایشان غلبه رکد و چیزی نگذشت که جان سپردند و من این جریانات را به فال بد گرفتم پس اگر ممکن است مرا از رفتن به کوفه معاف دارید و دیگری را بفرستید.»

امام حسین(ع) در جواب نوشتند : «آنچه تو را به استعفا وادار کرده است ترس است پس بدان راهی که تو را فرستادم برو.»

....مسلم(ع) به راه خود ادامه داد تا به کوفه رسید.[2]

ورود مسلم(ع) به کوفه در روز پنج شوّال سال 60 بنابر انچه «مسعودی» نوشته می باشد وی در ابتدای ورود به کوفه در منزل «مختار بن ابی عبیده» ساکن شد[3] ، شیعیان در منزل مختار جمع شده و مسلم(ع) نامه امام حسین(ع) را بر ایشان می خواند و آنان می گریستند و در این اجتماع و آمد و شد ها «عابس بن ابی شبیب و حبیب بن مظاهر و برخی از بزرگان شیعه در کوفه» برای مردم سخنرانی کرده و گفتند : «ما آماده یاری هستیم گر چه وفاداری مردم کوفه معلوم نیست!»[4]

زمانیکه 18000 نفر از مردم کوفه با مسلم(ع) بیعت کردند وی نامه ای به امام حسین(ع) نوشته و از بیعت آنان گزارش داد و خواست که آن حضرت به کوفه بیاید و این نامه 27 روز پیش از کشته شدن مسلم(ع) ارسال شد.

عدّه ای از بزرگان کوفه که از جمله آنان عمر بن سعد بود برای یزید نامه نوشته و او را از ورود مسلم(ع) و بیعت مردم با او آگاه  نمودند که این امر بهانه ای شد تا یزید  «نعمان بن بشیر»[5] را عزل کرده و«عبیدالله بن زیاد» که آن زمان حاکم بصره بود را به کوفه اعزام و والی کوفه گرداند.

تهیّه و تنظیم : معصومی

 



[1]- مروج الذهب ج 3 ص 56

[2]- ارشاد مفید ج 2 ص 37

[3]- طبری ج 5 ص 355

[4]- نفس المهموم ص 83

[5]- از قبيله خزرج و از انصار بود. مادر او عمره دختر رواحه (خواهر عبدالله بن رواحه) نام داشت. نعمان قبلا از سوى معاويه ولايت كوفه را بر عهده داشت.( الاعلام، زركلى، ج 8، ص 36)

وى خطيب و شاعر بود. در جنگ صفّین از سپاه معاويه به شمار مى‏آمد. سپس قاضى‏ دمشق شد. آنگاه از سوى معاويه به ولايت‏ يمن گماشته شد. از آن پس 9 ماه هم والى كوفه گشت. (در كربلا چه گذشت، (ترجمه نفس المهموم)، ص 116)