تنور خولی

مادر گیتی بسی آورده بار

زوجه نیکو و زوج زشتکار

 

خاطر گردون بسی دارد نشان

ازفداکاری و مردی زنان

 

زوجه شمر آن زن نیکو سیر

ازاطاق خود برون شد نیمه شب

 

ازپی تطهیر و تجدید وضو

دید می آید صدای طرّقوا

 

دید صحن خانه اش روشن شده

کلبه ویرانه اش گلشن شده

 

گشت ازرحمت به رویش فتح باب

سرزده ازچرخ بختش آفتاب

 

بازگردیده دری ازآسمان

برمشامش می رسد بوی جنان

 

گفت باخود وه چه نورانی شدم

مورد الطاف ربّانی شدم

 

هودجی از آسمان آمد زمین

خانه اش شد رشک فردوس برین

 

داشت آن محجوبه نیکو صفات

یک تغار رختشوئی درحیاط

 

چند زن آمد از آن هودج  برون

برتن آنان لباس نیلی گون

 

خانمی از آن زنان داغدار

آمد ازهودج کنار آن تغار

 

گفت مادرآمدم بردیدنت

نورچشم من عزیزم کو تنت

 

گفت فرزندم چرا بی پیکری

من بمیرم تو مگربی مادری؟

 

ازچه تنهائی تو یاور داشتی

اکبرو عباس و جعفر داشتی

 

شمس دین ماه بنی هاشم کجاست

اکبرو عبدالله و قاسم کجاست

 

خواهر مظلومه ات زینب کجاست

رأس پاکت  پس چرا ازتن جداست

 

بس نما «ساعی» دگرآتش مزن

سوختند از این مصیبت مرد و زن

ساعی تهرانی(ره)