کوچ اسرا از شام

بئله روایت ائدوب راویان قصّه نگار

قییتدی شامیدن اول دم که عترت اطهار

او دم غلاملره امر ائدوب یزید لعین

گئدوب گتوردوله بیر نئچّه هودج زر تار

گورنده هودج[1] زرتاری زینب مضطر

گلوب نوایه توکوب گوزیاشین چو ابر بهار

گوروب او حالتی زینبده سیّد سجّاد

سؤال ایلدی زینبدن ای ملک دربار

یول اوستویوخ گئدوروخ آغلاماق زمانی دگول

گلوب بشیر[2] دوروب انتظار الینده مهار

جواب وئردی که ای غمکش زمانه اوغول

منیم بو آغلاماقیمدا بیر اوزگه حکمت وار

ندور بو هودج زرتاری گوندروبدی یزید؟

مگر نه فکر ائلیوبدور بو گون او بد کردار

گرک کجاوه لرون اورتوگی قرا بویانا

عزالینون گرک اولسون یانیندا بیر آثار

حسینیدن صورا بیرده منیم یوزوم گولمز

گرک ئولونجه ائدم آه و ناله لیل و نهار

گوتوردی قرمیزینی سالدیلار قرا پرده

دوتوبدی آل پیمبر کجاوه لرده قرار

لاادری[3]



[1] - هودج : کجاوه.

[2] - منظور از بشیر در احوالات خروج از شام یا ورود آل الله به مدینه یا بشیر بن حذلم است و یا نعمان بن بشیر.

بشیر بن حذلم : از ياران امام سجاد عليه‏السلام بود. او که در سفر اهل بيت امام حسين عليه‏السلام از شام به مدينه همراه آنان بود، هنگام ورود به مدينه، به دستور امام سجاد عليه‏السلام مأمور شد زودتر به مدينه برود و خبر شهادت اباعبدالله عليه‏السلام و آمدن اهل بيت را به اطلاع مردم برساند. او که همچون پدرش طبع شعر داشت، در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خبر کشته شدن سيدالشهداء و بازگشت قافله‏ي حسيني را با اين دو بيت، به مردم رساند:

يا اهل يثرت لا مقام لکم بها 
قتل الحسين فأدمعي مدرار

الجسم منه بکربلاء مضرج 
و الرأس منه علي القناة يدار

«اي اهل مدينه! ديگر در مدينه جاي ماندنتان نيست، حسين عليه‏السلام کشته شده و اشکهايم جاري است. پيکر او در کربلا پاره پاره و سر مطهرش بر فراز نيزه، گردانده مي‏شود.»( الملهوف، ص 226؛ نيز ر. ک: مثيرالاحزان، ص 112؛ تسلية المجالس، ج 2، ص 460؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 93. )

 

نعمان بن بشیر :
نعمان بن بشیر بن سعد خزرجی انصاری (به عربی: النعمان بن بشير بن سعد بن ثعلبة بن جلاس بن زيد الأنصاري الخزرجي) ، اولین فرزند از انصار بود که بعد از هجرت پیامبر به مدینه به‌دنیاآمد. از قبيله خزرج و از انصار بود. مادر او عمره دختر رواحه (خواهر عبدالله بن رواحه) نام داشت. نعمان قبلا از سوى معاويه ولايت كوفه را بر عهده داشت، يزيد هم او را در همان منصب ابقاء كرد. وی بعد از قتل عثمان پیراهن خونین عثمان و نامه همسر او را به شام نزد معاویه برد و اوضاع مدینه را گزارش داد و از جمله یاران او شد. او به همراه مسلمه بن مخلد تنها انصاری بودند که در جنگ صفین مقابل علی قرار گرفتند. وی سال ۵۳ (قمری) قاضی دمشق شد و سپس والی یمن و بعد از معاویه ۹ ماه والی کوفه گردید. نوع رفتار و حکومت او در کوفه و ماجراهایی که پس از حضور مسلم بن عقیل در کوفه پیش‌آمد سبب‌شد تا یزید او را از کار برکنار کرده و عبیدالله بن زیاد را به جای او بگمارد. پس از این او مدتی حاکم حمص بود. پس از مرگ یزید با عبدالله بن زبیر بیعت‌ کرد، اما مردم حمص او را نپذیرفتند، بر او شوریدند و وی را پس از تعقیب کشتند. این ماجرا در سال (۶۵قمری) روی‌ داد.

 

یزید به همراه نعمان بن بشیر، افرادی را فرستاد و به آنان دستور داد تا شب‌ها حرکت کنند و به آنان تاکید کرد که «همیشه کاروان اهل بیت (علیهم‌السّلام) را مقدم داشته خود در پشت سر آنان حرکت کنند به گونه‌ای که چشمانشان به زنان اهل بیت (علیهم‌السّلام) نیفتد.» یزید هم چنین به نعمان بن بشیر و همراهانش دستور داد «هر جا که کاروان اهل بیت (علیهم‌السّلام) فرود آمدند آنان از ایشان دور شوند و خود و همراهانش مانند نگهبانانی در اطراف آنان پراکنده شوند، و جای خود را چنان قرار دهند که اگر یکی از آنان خواست وضو بگیرد یا قضای حاجت کند از آنان شرم نکند.»( طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۳- ۳۵۴  - مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۲۲    ) فرستادگان یزید به همراه نعمان بن بشیر حرکت کردند و چنان چه یزید سفارش کرده بود با آنان مدارا کرده و مراعاتشان را نمودند تا اینکه به مدینه رسیدند.( طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۳-     مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۲۲)    

[3] - جهت مشاهده ی متن کامل شعر به زبدة الاشعار ج 1 ص 337 رجوع فرمایید.